کتاب رودخانه وارونه (تومک)ژان کلود مورلوا۱۷۲ صفحه رقعیترجمه آسیه حیدری(شاهی سرایی)
✍
تومک نمی دانست این آب چه جور آبی است.
حتی نمی دانست رودخانه ی کجار کجاست.
دختر، خوب نگاهش کرد.
سایه ای در چشمانش نشست
و بی آنکه تومک از او بپرسد جواب داد:آبی است که جلوی مردان را می گیرد. نمی دانستید؟ تومک سرش را آرام تکان داد.
نه، او نمی دانست. دخترک گفت: من به این آب نیاز دارم. بعد به قمقمه ای که از کمرش آویزان بود دست زد و گفت: آن را پیدا خواهم کرد و اینجا توی
درباره این سایت